خلاقیت و نوآوری

فصل اول: کليات

 

الف: سئوال اصلي:

 

 کارآمد خلاقيت و نوآوري در(مديران سازامان ها) چه گونه است؟

 

ب:  سئوالات فرعي:

 

1) راههاي بستن خلاقيت و نوآوري چيست؟

 

2) شکوفاي فکرهاي خلاق به چه چيز بارور مي شود؟

 

3) انگيزه دادن در افراد براي روي آوردن به يک فکرنو به چه شيوه هاي صورت مي گيرد؟

 

ج: پيشينه تاريخي:

 

از اين که دانشمندان، معتقدند که همه اي انسنها از نيروي خلاق و نواور بر خوردار هستند به دست مي آيد که تاريخ اين نيرو به درازاي طول عمر انسان بر مي گردد امابه تدريج به تکامل وبه عمل بکار گرفته شدن مانند دستاورد هاي فرهنگي بشر در قالبهاي هنر، ادبيات، فلسفه و تجهزات و وسايل که لوازم زندگي انسانهارا تشکيل مي دهند. يکي از جالبترين زمينهابداع بشري، نوآوري در استفاده از زبان است.[1]

 

د: معناي لغوي و اصطلاحي خلاقيت و نواوري:   

 

1) معناي لغوي:

 

الف: خلاقيت: که در کتابهاي لغت اين گونه بيان شده: اسم، وضع يا کيفيت خلاق بودن( نشانه هاي خلاقيت از همان کودکي در او نمايان بود) خلاق صفت آفرنينده( خلاق عالم) داراي نيرو يااستعداد وآفرينش(ذهن خلاق) مو جب پيدايش چيزي تاتازه (فکر خلاق، کار خلاق)[2] خلاقيت آفريدن، آفرينندگي، قوه ابتکار، قدرت ايجاد آثار نو.[3] خلاقيت: خلق کردن آفريدن، بوجود آوردن است[4]

 

ب: نوآوري: اسم، عمل يا فرايند پديد آوردن چيزهاي نو، بويژه روشهاي فني يا کابرد هاي صنعتي تازه؛ ابتکار؛ ابداع(حروفچیني با کامپيوتر يک نوآوري بود که خيلي زود جايش را باز کرد) است.[5] نوآوري: عمل نوآور، ابتکار، ابداع، بدعت گذاري، هرچيز تازه[6]

 

2) معناي اصطلاحي:

 

معناي اصطلاحي خلاقيت و نوآوري همان تعاريف که صاحب نظران اراد، نمودند هستند. که اين تعاريف از دو ديدگاه سازماني و روانشناسي اراد، شده اند.

 

الف: تعريف خلاقيت از ديدگاه سازمان

 

دانشمندان، خلاقيت را با تعابر متعدد ومتنوعي تعريف کرده اند. به طوري که گاهي هر تعريف فقط بيانگر يک بعد از ابعاد مهم فراگرد خلاقيت است. مثل هربرت فوکس[7]معتقد است که: فراگرد خلاقيت عبارت است از هر نوع فراگرد تفکري که مسأله اي را به طور مفيد و بديع حل کند. و همچنين به اعتقاد جرج سيدل[8] که مگويد: تواناي ربط دادن و وصل کردن موضوعها صرفنظر از اين که در چه حوزه تا چه زمينه اي انجام گيرد، از مباني بهره گيري خلاق از ذهن است. اريک فرم[9]  نيز معتقد است که: خلاقيت، تواناي ديدن، آگاه شدن و پاسخ دادن است.

 

 آبرهام مزلو[10] مي گويد: ازيک تاجر چنين آموختم که ايجاد يک مؤسيسه تجاري نيز ممکن است فعاليتي خلاق باشد. همچنين ازيک نوجوان ورزشکار آموختم که حمله کاري در هنگام بازي ممکن است مانند توليد يک محصول يا سرودن يک غزل زيبا باشد.

 

به اين ترتيب مي توان گفت که به طور کلي، خلاقيت عبارت است از: به کارگيري توناييهاي ذهني، براي ايجاد يک فکريامفهوم جديد (کايزر)[11] ازتعاريف فوق چنين استنباط مي شود؛ که بروز خلاقيت در هرفعاليتي قابل اينتظار است ومحدود به هيچ نوع خاص از فعاليتها نمي شود؛ در برخي ازتعاريف فوق براي ايجاد يک چيز جديد در فراگرد خلاقيت تأکيد شده است به هر حال آنچه در ايجاد( فگر يا چيز جديد) به طور کلي در فراگرد خلاقيت اهميت دارد ( تفکر ) است.[12] خلاقيت در واقع پيش در آمد  نوآور است زيرا خلاقيت: عبارت است از ترکيب فکر و انديشه به صورت خاصو بي سابقه.[13] نويسنده خلاقيت را ايجاد آنچه قبلا وجود نداش مي داند و برای آن  ماهيتي جديد در ذهن خواه در عين قائل است.

 

 ويکي ديگر از نوسندگان خلاقيت را درخشش يک انديشه وبه وجود آمدن نظر وايده اي نو مي داند. وبه زعم او خلاقيت کشف چيزي است که موجود نبوده امابه علت کور ذهني ناشي از عادت ديده نمي شده است. خلاقيت نگاهي کنجکاو و کاوشگر به پديه اي قيمي است که آنرا مي يابد و اشکار مي کند.[14]

 

خلاقيت يعني تلاش براي ايجاد يک تغيير هدفدار در توان اجتماعي يا اقتصادي سازمان ، خلاقيت به کارگيري توانايي هاي ذهني براي ايجاد يک فکر يا مفهوم جديد است ، خلاقيت يعني توانايي پرورش يا به وجود آوردن يک انگاره يا انديشه جديد در بحث مديريت نظير به وجود آوردن يک محصول جديد است، خلاقيت عبارت است از طي کردن راهي تازه يا پيمودن يک راه طي شده قبلي به طرزي نوين.

 

 خلاقيت يعني ارايه فکر و طرح نوين براي بهبود و ارتقاء کميت يا کيفيت فعاليت ها ي سازمان مثلا افزايش بهره وري ، افزايش توليدات يا خدمات ، کاهش هزينه ها ، توليدات يا خدمات ، کاهش هزينه ها ،توليدات ياخدمات ازروش بهتر، توليدات ياخدمات جديد و...

 

ج: تعريف خلاقيت از ديدگاه روانشناسي:

 

خلاقيت يکي از جنبه هاي اصلي تفکر يا انديشيدن است . تفکر عبارت است از فرآيند بازآرايي يا تغيير اطلاعات و نمادهاي کسب شده موجود در حافظه دراز مدت .تفکر بر دو نوع است:

 

1) تفکرهمگر: تفکر همگرا عبارت است از فرآيند باز آرايي يا دوباره سازي اطلاعات و نمادهاي کسب شده موجود در حافظه درازمدت.

 

2) تفکرواگرا: تفکر واگرا عبارت است از فرآيند ترکيب و نوآرايي اطلاعات و نمادهاي کسب شده موجود در حافظه دراز مدت ، خلاقيت يعني تفکر واگرا.

 

بر اساس اين تعريف خلاقيت ارتباط مستقيمي با قوه تخيل يا توانايي تصوير سازي ذهني دارد. اين توانايي عبارت است از فرآيند تشکيل تصوير هايي از پديده هاي ادراک شده در ذهن و خلاقيت عبارت است از فرآيند يافتن راه هاي جديد براي انجام دادن بهتر کارها ، خلاقيت يعني ارايه فکر ها و طرح هاي نوين براي توليدات و خدمات جديد و استمرار آن پس از غيبت آن پديده ها. [15]

 

ه: تفاوت خلا قيت و نوآوري:

 

چنانچه نتيجه خلا قيت به صو رت يک محصول، خدمت و روش انجام کار جديد تجلي شود نوآوري ظاهر شده است. بنا بر اين جوهر نوآوري، خلاقيت است. خلاقيت پيش از آمدن نوآوري است.[16] خلاقيت يعني تواني و قدرت ارائه نظرهاي جديد ونوآوري يعني به کار گيري نظرهاوفکرهاي حاصل از خلاقيت؛ نظير ارائه محصولات، خدمات، و راه هاي جديد براي انجام کارهاي(کونتيز و ديگران)[17] خلاقيت ونوآوري آنچنان به همعجين شده اند که شايد به دست دادن تعربيف  مستقلي از هر کدام دشوار باشد اما برا ي روشن شدن ذهن مي توان انها رابه گونه اي مجزا از هم تعريف نمود:

 

خلاقيت پيداي و توليد يک انديشه وفکر نو است. در حاليکه نوآ وري عملي ساختن آن انيشه و فکر است. به عبارت ديگر خلاقيت اشاره به قدرت ايجاد انديشه هاي نودارد. ونوآوري به معاي کاربرد ساختن آن افکارنو و تازه است.[18] در عمل نمي توان ايندورااز هم متمايز ساخت ولي مي توان تصورکرد که خلاقيت بستر رشد و پيدائي نو اوري هاست. از خلاقيت تا نوآوري غالبا راهي طولاني در پيش است وتاانديشه اي نو به صورت محصول يا خدمتي جديد در آيد زمان طولاني مي گذرد و تلاشها وکوششهاي بسيار به عمل مي ايد. گاهي ايده  وانديشه اي نو از فرد مي ترا ود ودر سالهاي بعد آن انديشه نو بوصيله فرد ديگري به صورت نو اوري در محصول ياخدمت متجلي مي گردد.[19] نوآوري مفهوم متفاوت و کاملتر از خلاقيتاست. خلاقيت پايه و اساس نوآوري است. اما نوآوري کاربردي ساختن خلاقيت است خلانقيت توليد يک انديشه و فکر جديد، درحاليکه نوآوري عملي و کاربردي ساختن آنديشه و فکر مي باشد.[20] 

 

خلاقيت: بروز پديده اي نو در جريان کار سيسم است و از ويژه گيهاي آن اين است که ممکن است نيازبه اطلاعات گذشته نباشد.

 

نوآوري: نوعي خلاقيت است که در داخل سيستم روي مي دهد و در رستاي فعاليتهاي موجود جريان مي يابد. اين نوع خلاقيت با استفاده از دودسته اطلاعات ميسر مي شود:

 

1) اطلاعات مشاته: که به تکميل اطلاعات قبلي کمک مي کند.

 

1) اطلاعات کاملا دور از ذهن: که کاملا در مقابل اطلاعات گذشته قرار دارد. [21] 

 

 

 

 

 

 

 

 

فصل دوم: نابودی خلاقیت

 

نابودي دروني يا خودي خلاقيت:

 

همه انسان ها از استعداد و نوآوري و خلاقيت برخور دارند. بنا بر اين نبايد آنرا فقط در انحصار مديران فرض کرد در واقع، جلوگري از عوامل بازانده ظهور خلاقيت، مهمتر از وجود استعداد خلاقيت است.زيرا در صورت آزاد سازي ذهن از پيش فرضها والگو هاي زنجيره اي، در مدت کوتاهي مي تواند قدرت خلاقيت و به کارگيري فکرهاي نورا به نحو چشمگيري ازمايش داد در راه ظهور خلاقيت موانع متعددي وجود دارد که به بر خي ازموانع خلا قيت اشاره مي شود:

 

1) فقدان اعتماد به نفس؛

 

2) ترس از اتنقاد و شکشت؛

 

3) تمايل به همرنگي با جماعت؛

 

4) فقدان تمر کز ذهني؛

 

اغلب انسان ها عادت زده اند به همين دليل روش انجام کار هاي معين توسط انان به مرور زمان، به صورت روشهاي ثابت مي آيد.[22] رضايت از وضع موجود پديده ها و امور با عث مي شو د که فرد نسبت به تغيير وضعيت آنها اقدامي نکند.[23] روحيه محافظه کارانه و مأنوس شدن با روشها و رويه هاي موجود، روح خلاقيت و نوآوري را در فرد تضعيف کرده و از بين مي برد و همچنين شيفتگي تخصص و اطمنان کامل از روشهاي وارد عمل در بين مخصصان موجب مي گرددکه آنان به روشها و شيوه هاي نو نيانديشند.[24]

 

نابودي بيروني خلا قيت

 

 اگر تلاش کنيم که همه کسان فکر کنند و عقايد شان در باره اي شيوهاي انجام دادن کار ها همشکل و موافق يکديگر باشد کاري خطرناک کدره ايم، زيرا در واقع کوشيده ايم خلاقيتها، انتقادات سازينده وتبادل نظر در مورد مسايل و موضوعات سازماني را به حد اقل ممکن برسانيم. آن موقع صرفا گروهي خواهيم داشت با عقايد يکسان. هرچند تاهمگوني نظريات وافکار کمي جرأت مي خاهد، امر ضروري وحياتي براي سازمان محسوب مي گردد.[25]

 

موانع نوآوري عباتنداز:

 

1) محدود بودن طرق ارتباط مدير عالي: از نگاهي که ارتباط مدير عالي با بقيه سازمان فقط از طريق چند نفر معين امکانپذير با شد سوء برداشتها زياد مي شود و روحيه مخاطره پذيري تضعيف مي شود.

 

2) حاکميت جوعدم تحمل اختلاف سليقه: اگر مسئولان سازمان تحمل سليقه هاي مخالف را نداشته باشد يکنواختي سازمان را فرا مي گيرد.

 

3)افراد ذي نفع حفظ وضع موجود: اگر افراد و گروههاي وجود داشته باشند که در حفظ وضع موجود ذي نفع با شد امکان نو آوري محدود مي شود.

 

4) تأ کيد بر افق زماني کوتاه مدت: اگر افق ديد مسئولان سازمان محدود باشد بر هدفهاي کوتاه مدت تأ کيد خواهند کرد واز افکار جديد ي استقبال نمي کند.

 

5) تصميم گيرندگان بيش از حد حسابگر: اگر تمصميم گينده گان حسابگر با شند نوآوري با مشکل مواجه خواهند شد.

 

6) اعطاي پاداشتهاي نامناسب: استفاده از پاداش و ابزار هاي کنترلي براي پرداختن به کار هاي جاري افراد را از کارهاي ابتکاري و غير مرسوم و نوآورانه باز مي داردند.

 

7) تأ کيد بيش از حد برالزامات بوروکراتيک: تأ کيد بيش از حد بر لزومي و قواعد، خلاقيت و نوآ وري را بانا کامي مواجه مي سازد.[26]

 

موضوعات انحرافي و غير اصلي محيط کار، اغلب مديران و کار کنان را از خلاق بودن باز مي دارد و همچنين بر خورد با مسايل فوري و وفوتي ممکن است بيشتر وقت روزانه فرد را بگيرد. اغلب فرصتي که باقي مي ماند، يا اندک است، يا هيچ فرصتي براي تفکر خلاق نمي ماند.[27] مديران اگر بدون توجه به تغييرات و تحولات محيطي بخواهند سازمان خودرا اداره کنند سازماني خاهند داشت استاه که عاقبت آن زوال است.[28]

 

کارایي خلا قيت در مديريت:

 

شعار«نوآور با ش يا بمير» به طور فزاينده بين مديران امروز همه جا گير شده است.

 

درجهان وارد رقابت پوياي امروز، سازمان ها بايستي خدمات تازه و توليدات جديد ي عرضه تمايند تابتوانند دررقابت، توفيق حاصل کنند. بعضي ازشرکت هاي بزرگ دراين راه چنان موفق بوده اند که هرسال با بيش ازچهل نوع کالاي جديد، بيست وپنج درصد سود بيش ازده ميليلارد دلاري شرکت را ازتوليدات جديد کسب کرده است.[29]

 

همه اي سازمان ها براي بقاء نياز مند انديشه هاي نو و نظريات بديع و تازه اند، افکار و نظريات جديد همچون روحي درکالبد سازمان دميده مي شود و آنرا از نيستي و فنا نجات مي دهد. درعصرما براي بقاء و پيشرفت وحتي حفظ وضع موجود، بايد جريان نوجوي و نوآوري را درسازمان تداوم بخشيد تاازرکود و نابودي آن جلوگيري شود.

 

براي آن که بتوان دردنياي متلاطم و متغيير امروز به حياط ادامه داد، بايد به نوآوري و خلاقيت روي آورد.[30] تداوم حيات سازمان ها به قدرت بازسازي آن ها بستکي دارد اين باز سازي از طريق هماهنگي کردن اهداف با وضعيت روز، اصلاح و بهبود روشهاي تحقق اين اهداف انجام مي شود؛ مثل اين که سازمان يا شرکتي را در نظر بگيريد که مي خواهد ارائه کننده کالا وخدمات مورد نياز مشتريان باشد. نياز مشتريان به مرور زمان تغيير مي کند؛ با وجود اين محصولات و خدمات مورد نياز آن بايد با قمت و کيفيت خوب و در زمان مناسب ارئه گردد زيرا اگر شرکت چنين کار نکند مشتريان خودرا از دست مي دهد و به نحو مطلوب به اهداف خود دست نخواهد يافت.

 

 سازمان در مسير تطبيق خود با تغيير، ناگزير در تقويت فراگرد هاي نوآوري و خلاقيت است؛ زيرا  به مرور زمان سازمان هاي غير خلاق از دور خارج مي شوند يا مجبور ميشود سيستم خودرا اصلاح کند.[31] ساختارهاي که به رغم وجود مشکلات و محدود و محدوديتهاي همچون کمبود امکانات و مواد، وجود موانعي مانند قوانين و سياستهاي کلان، سازمان را در مسير بهبود نگهداشته، مانع توقف يا شکست آن در مقابل رقبا مي شوند، ساختارهاي هستن که نوآ وري در انها امکان بروز دارد.[32]

 

نوآوري، منشأ تحول سيستم در جهت رشد وکمال است. سيستمي به کمال مي رسد که در آن نوآوري، اصلاح و تجدد حيات به طور مستمر رخ دهد. سيستم و جامعه نوآور به طور دائم خودرا با استعدادهاي جوان و افکار جديد و پشرفته مجهزمي سازد، در جريان آخرين پشرفت ها ودانش ها قرار مي گيرد و بکار بستن آنها به طور مداوم در جهت بهينه سازي حرکت مي کند دراين صورت است که سازمان به سوي کمال مضمين مي شور.[33] نوآوري اطمنان بخش ترين عامل در توفيق شرکتهاست که بايد از سرعت کافي از برنامه ريزي ساخت تا زمان ارئه آن به بازار بر خور دار باشد. نوآوري با جذب مشتريان جديدمي تواند عامل موثر در افزايش توان رقابتي نيز باشد.[34] بعضي آمدن نقش و اهميت خلاقيت و نوآوري را به گونه زير بيان کرده:

 

الف: نقش و اهميت خلاقيت و نوآوري از جنبه فردي

 

1) خلاقيت و نوآوري عامل رشد و شکوفايي استعداد ها و سوق دهنده به سوي خود شکوفايي

 

2) خلاقيت و نوآوري عامل موفقيت فردي ، شغلي و اجتماعي .

 

ب: نقش و اهميت خلاقيت و نوآوري از جنبه سازماني

 

1) خلاقيت و نوآوري عامل پيدايش سازمان؛

 

2) خلاقيت و نوآوري عامل توليدات و خدمات ؛

 

3) خلاقيت و نوآوري عامل افزايش کميت ، تنوع توليدات و خدمات ؛

 

4) خلاقيت و نوآوري عامل افزايش کيفيت توليدات و خدمات و موفقيت در رقابت ؛

 

5) خلاقيت و نوآوري عامل کاهش هزينه ها ، ضايعات و اتلاف منابع ؛

 

6) خلاقيت و نوآوري عامل افزايش انگيزش کاري کارکنان سازمان ،

 

7) خلاقيت و نوآوري عامل ارتقاي سطح بهداشت رواني و رضايت شغلي کارکنان سازمان ؛

 

8) خلاقيت و نوآري عامل ارتقاي بهره وري سازمان؛

 

9) خلاقيت و نوآوري عامل موفقيت مجموعه مديريت و کارکنان سازمان؛

 

10) خلاقيت و نوآوري عامل رشد و بالندگي سازمان؛

 

11) خلاقيت و نوآوري عامل تحريک و تشويق حس رقابت؛

 

12) خلاقيت و نوآوري عامل کاهش بوروکراسي اداري ((کاهش پشت ميزنشيني ومشوق عمل گرايي))؛

 

13) خلاقيت و نوآوري عامل تحريک و مهيا کردن عوامل توليد .[35]

 

 

 

 

 

 

 

 

فصل سوم: رشد خلاقیت و نوآوری

 

رشد دادن خلاقيت و نوآوري:

 

قدرت خلاقيت افراد را مي توان ازطريق مشاوره، هدايت و آموزش تقويت داد دربرخي ازموارد، استفاده ازاين روشها خيلي موثر است به طور کلي در عامل گروهي فکرها را به فعاليت وامي دارد؛ زيرا افراد گروه يگديگررا بر مي انگيزند. سئوالات و پيشنهاداتي که در گروه مطرح مي شود، توجه هر عضو جماعت را به فراگرد خلاقيت جلب مي کند به اين ترتيب آنها در مي يابند که بايد با تفکر و جستجوي بيشتر، به فکرها و نظريه هاي جديد دست يافت.[36] 

 

زميه اساسي بروز نوآوري توجه به خلاقيتهاست و زيمنه رشد خلاقيتهاست اهميت دادن به نظرات و پيشنهادات و زمينه تقويت نظرات و پيشنهاد داشتن شيوه هاي در ست و منطقي پاداش وتشويق است.[37]

 

روشهاي تفکر:

 

تفکر سرچشمه ايجاد اغلب فکر ها، نظر و ابتکارات جديد است. تفکر به شوه هاي متعددي انجام مي شود:

 

1) تفکر خلاق: گونه از تفکر است که در آن ذهن به طور عميق بايک مسأله درگير مي شود به تجسم و وضح سازي آن مي پردازد با فراگرد خلاقيت مبتني بر بکار گيري واقعيات است. اما افراد درهنگام تفکر خلاق مي داند که واقعيتها آنچنان که با يد شناخته نشده اند. بنا بر اين به شناساي و کشف واقعيتها مي پر دازد.

 

2) تفکر سببي ياعلي: در اين تفکر باتحليل و ارز يابي ريشه هاي حوادث و نتايج آن به جاي واگذار کردن مسايل به حوادث آينده وقايع آتي پيش بيني مي شود و علتهاي وقوع آنها ارز يابي مي گردد.

 

3) تفکراستقراي: در اين شيوه افراد برمبناي اجزاي اطلاعاتي متنوعي که در اختيار دارند، براي رسيدن به يک نتيجه يا اصل کلي استدلال مي کنند استقراء مبتني بر فراگردي ترکيبي است زيرا در جريان آن اجزاء سرهم مي شوند تاتصويري از کل بدست آيد.

 

4) تفکر قياسي: اين شيوه درست عکس تفکر استقراء است. به اين تر تب با تعميم نتيجه گيريهاي کلي به مصادق خاص، نتيجه ويژه بدست مي آيد يعني ذهن متفکر پش از شناخت کل، جهت شناساي اجزاء آن حرکت مي کند.

 

5) تفکر قضاوتي و تحليل براي هر مسأ له: دراين شيوه افراد از طريق جستجو و کسب اطلا عات وا قعي در باره هر وضعيت اقوام به تعريف و تعيين مسأله مي کنند و پس از تجزيه وتحليل، ارزيابي منطقي واقعيتها، روابط معني دار ميان آنها را کشف مي کنند و در باره مسأله تصميم مي گيرند.[38] از نظر طرز کار، توانائيهاي فکري بشر رامي توان به طريق زير خلاصه کرد:

 

1) حذف: تواناي مشاهده و بکار گيري توجه و تمر کز.

 

2) ضبط: تواناي حفظ کردن و به خاطر آور دن.

 

3) استدلال: تواناي تجزيه و تحليل و قضاوت نمودن.

 

4) خلاقيت: تواناي تجيم، پيش بيني و ايجاد ايده ها.[39]

 

فرايند خلاقيت

 

چگونگي فرايند خلاقيت مشتمل بر مراحل ذيل است:

 

1) ايجاد نگرش موافق براي پذيرش افکار و طرحهاي جديد:

 

براي فعال شدن استعداد باالقوه خلاقيت در افراد،  با يد زمينه تقويت نگرش مثبت به آزادي فکر و ارائه طرح هاي جديد فراهم آريد؛ به گونه اي که افراد بتوانند علي رغم وکنشهاي نامطلوب احتمالي ديگران، با اعتماد به نفس کافي به خلاقيت بپردازند. افراد خلاق نبايد تحت تأثير پش فرض هاي قرار گيرد زيرا در اين صورت بانااميدي دست از نوآري مي کشند و طرحهاي جديدآن به دليل: 1- تنبلي ذهن 2- موانع فرهنگي 3- قضاوتهاي ناپخته از بين مي رود. موانع فرهنگي خلاقيت عبارتند از: ميزان دانش افراد در مراحل، پيشين، گروه و جمع بستن و نهاد هاي که بر الگو هاي رفتاري فرد نفوذ دارد.

 

2) افزايش حساسيت افراد نسبت به مسأله: اهتمام به شناخت و تشخيص مسايل و موانع بهبود طراحي برنامه ها از بارز ترين علائم حساسيت افراد خلاق نسبت به مسايل است. افراد خلاق ابتدا آنچه را که مي خواهند انجام دهند مشخص مي کنند. تقويت فراگرد خلاقييت هنگام موثر خواهد بود که افراد بدانند، چرا ارائه طراحها و فکر هاي جديد ضرورت دارد.

 

3) مهيا ساختن شرايط خلاقيت از طريق فراهم کردن مواد خام لازم:

 

فکر ها وطرحهاي جديد مبتني بر دانش، انديشه ها، و تجربيات افرادهستند اين منابع از طريق مطالعه، مشاهده، مصاحبه با اشخاث آگاه، مسافرت، و رسانه هاي گروهي توسعه مي يابد. جستجوي واقعيات بايد در دامنه اي وسيع انجام شود و همه اي اجزاه مسأ له را مد نظر بگيرد تا کنجينه اي از اطلاعات فراهم گردد. بهر حال، اطلاعات موجود يا مواد خام تفکر بايد طبقه بندي و دسته بندي شود تا قابل استفاده باشد.

 

4) ايجاد سلاست فکر: سلاست فکر بر توان گرد آوري فکر هاو طحهاي متنوع و متعدد در مورد مسأله دلالت دارد. ارزش اين کار  در آن است که با افزايش ميزان فکر هاي موجود، احتمال يافتن راه حل عملي افزايش مي يابد به همين دليل، فراگرد ها و طرحها تيز حايز اهميت است.[40]    

 

5) استمرار فعاليت ضمير ناخود آگاه بر روي مسأله: ضمير که در انسان وجود دارد دوگونه است:

 

الف: ضمير خود آگاه: بخش از ذهن است که اطلاعات فوري و مورد نياز دائمي در آن قراردارد و حجم اين اطلاعات اندک است و فرد مي تواند اطلاعات جديد به آن اضافه کند  يا از اطلاعات آن استفاده کند.

 

ب: ضمير ناخود آگاه: ضمير است که درآن اطلاعات وجوددارند که کمتر مورد استفاده قرار مي گيرند، ميزان اين اطلاعات بسيار زياد است و انسان به راحتي نمي تواند از اطلاعات در ضمير ناخود آگه استفاده کند. و اين ضمير ناخوآگاه را خواب روي مسأله نيز مي گويد. به اين معنا که انسان موضوع را به ذهنش بياورد ولي جواب آنرا در ذهن خودآگاه، پيدا نتواند، در اين صورت فرد موضوع را به فراموشي بسپارد تاموضوع به ضمير ناخوآ گاه منتقل شور ودرآنجا سئوال صورت بگيرد تا جواب به آن سئوال پيداشود.[41]

 

6) درخشش ناگهاني يک فکر: شايد بتوان گفت که اکثر ابتکارات و نوآوري افراد خلاق  حاصل جرقه زدن يک فکر جديد در يک حال غير قابل انتظار بوده است؛ البته اين امر به شرايط و ميزان توجه و دقت افراد به جهان نيز بستگي دا رد. زمان پیدايش اين حالت نامشخص است. به طور که گاهي ممکن است پس از گذشت چند لحظه، چند ساعت يا چند روز از مر حله قبلي، پيداشود و گاه ممکن است سالها طول بکشد تاذهن در مورد يک مسأله، طرح ياراه حل جديد راپيداکند.[42]

 

براي ارتقاي سطح نوآوري و خلاقيت به عوامل مانند محصول، امکانات، فرايند تکنيکها وخلاقيت فردي و گروهي بايد توجه داشت، که اگر در بستر مناسب و فرهنگ مناسب سازماني ظهور کنند حاصل آن نوآوري خواهد بود.[43] عده اعتقاد دارند که خلاقيت آموختني نيست و ذاتي است. بسيار ديگر معتقد ند که با آموزش مي توان افراد خلاق را پرورش داد. به نظر اين عده، خلاقيت فرايند چهار مرحله اي است که عبارتند از: 1-تصور، 2- پختگي 3- آرزو 4- نوآوري:

 

تصور، مرحله اي است که فرد، اشياء را ملا حظه مي کند. يک فرد ممکن است در حل مشکل، راه حل تصور کند که به فکر ديگري ابدًا نرسيده باشد. تصورات، فورا از قوه به فعل در نمي آيد؛ مرحله پختگي را بايد بگذ راند.

 

 براي نيل به مرحله پختگي در بعض موقعيت ها ضرورت دارد که فرد، منابع زياد ي را مورد برسي و مرور قرار دهد به قالب هاي مختلقي در آورد تاپديده جديدي بيرون آيد. تصور کنيد جهت حل يک مشکل يا يک مسأله در بُن بست مطلق قرار داريد، در اين بين ناگهان جرقه اي در ذهن زده مي شود و پاسخ به سئوالات آشکار مي گرد. ابدع در واقع لحظه است که تمام کوشش هاي فرد با موفقيت، به هم مي پيوندند.[44]    

 

در چگونگي خلق نظريه هاو انديشه هاي نو، انديشمندان  به گونه هاي متفاوتي نظرداده اند. برخي چون: بيکن فيلسوف انگليسي و هيوم فيلسوف اسکاتلندي شيوه اي استقراي رادر نظر دارند زيرا در اين راه راهي آفريدن مشاهدات و پس يک کاسه کردن آنها و تعميم از موارد جزء به حکم کلي است.

 

گروه ديگر برشيوه قياسي تأکيد ورزيده اند که رسيدن به جزء از کل است. به شيوه قياسي نيزمي توان به افکار و نظريه هاي جديد رسيد، مصادق تازه اي را کشف کرد و از قوانين کل به نتايج نوين دست يافت. و عده کشفيات جديد را از ايد قضيه سازي هاي قياسي مي داند.

 

 يکي ديگر از منابع خلاقيت و نوآوري که در به وجود آودن، نظريه هاي بديع علمي سهم بسزاي دارشته و دارد تمثيل ومدل سازي  است. به کمک مدلها بسياري از تئوريهاي جديد زائيده شده است مثلا: نظريه موجي نور عمدتابه مدد تمثيل و قياس نور با خواص موجي صوت تکوين يافت.

 

اشراق نيز در آفرينش نظريه هاي جديد نقش عمده دارد منظور از اشراق« معناي تابش» آن است که نحوه انديشيده نه چندان تابع براهين ثابت و به اثبات رسيده، بلکه منبعث ار جهش هاي درون و ارائه هاي جوشان است.[45] تکنيک سئوالهاي ايده برانگيزيشترين از روشهاي تقويت و بروز استعداد خلاقيت است. سئوالات مي تواند در زمينه امکانات جايگزيني، امکانات افزايش ياکاهش، امکان تغيير، امکان ترکيب، امکان تعويض، امکان شبيه سازي و امکان کاربرد هاي ديگر و زمينه هاي مشابه طرح شد، فرد رابه سوي انديشه هاي نو سوق دهند.[46]

 

نارضايتي خلاق(فراتر جوي): يعني همواره از زاويه نقد وضع موجود پديده هابه آنها نگريستن و در جستجوي شکل برتر و بهتر آنها برآمدن. نارضايتي خلاق نسبت به دستاورد هاي زندگي باعث مي شود تا ما همواره با خود شعار«امروز بهتر از ديروز و فردا بهتر از امروز» را زمزمه کنيم و بر اساس آن عمل کنيم. اين نگرش سه وجهي فرد را آماده مي سازد که با ذهن حساس، و پر سشگر و مثبت انديش، و منع موجود پديده ها را نقد کند و با تکيه بر نقاط قوت مراتب و اشکار کاملتر پديده را جستجو کند.[47]

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فصل چهارم: انگیزش به خلاقیت و نوآوری

 

 

 

مدیران برای این که چگونه کار ها و فن های را بکار گرد تا انگیزه ای در کار کنان ایجاد شود الگو های فراوان را بیانکرده اند. 

 

چگونگي رغبت دادن به خلاقيت:

 

سه دسته از عوامل هستند که مي توانند زمينه نوآوريرا فرا هم سازيند. اين عوامل عبارت اند از1- عوامل ساختاري 2- فرهنگي 3- نحو اداره منابع انساني در سازمان.

 

الف: بر اساس تحقيقات کستر ده ثابت گرديده است که: اولا روابط ارگانيکي يا طبعي که داراي کمترين مقررات و تقسيم کار براساس تخصص و بيشترين عدم تمرکز است که زمينه مساعدي جهت پذرش نوآوري فراهم مي کند. ثانيا وفومنابع به مديريت اين امکان را مدهد ابتکارات را خريداري کند و هزينه هاي نهادينه کردن نواوري و همچنين شکست هارا متحمل کند. آخرين عامل ساختاري، ارتباطات باز وراحت، بيني واحدهاست که باعث مي شود از طريق عکس العمل ها و موانع احتمالي را از پيش پا بر دارد.

 

ب: عامل دوم فرهنگي است: به نظر مي رسد که سازمان هاي نوآور، داراي فرهنگ مشابهي هستند. آن هاراهي آزمون را انتخاب مي کند. موفقيت و شکست را ارج مي نهند، خطا را مي پذيرند و مي دانند که در تمام کار ها و توليدات، لزوما موفقيت نخواهند بود.

 

 به طور خلاصه فرهنگ نوآوري داراي ويژگيهاي زير است:

 

1) قبول ابهامات: يعني تأ کيد بسيار بر مشخص و معين بودن براي نوآوري محدوديت مي آورند.

 

2) تحمل غير عملي: بسيار از پيشنهاد هاي غير عملي ممکن است نهايتا به نوآوري منجر شوند.

 

3) تحمل ريسک: افراد بدون ترس از نتايج بايستي تشويق يا آزمايش شود.

 

4) تحمل اختلافات: اختلاف عقايد مورد پذيرش است و تشويق مي شود.

 

5) توجوه به نتيجه: اهداف به روشني بيان و افراد توجيه مي شوند که از راه هاي مختلف مي توان به اهداف رسيد.

 

6) تصور سازمان به صورت سيستم باز.

 

ج: آ خرين دسته از عوامل مربوط به زمينه مناسب، جتهت نوآوري، منا بع انساني است:

 

سازمان هاي نوآورند که نيروي انساني خورا با آموزش هاي لا زم و دانش تکنولوژي به روز مجهز کنند و همچنين امنيت شغلي لازم را براي کارکنان فراهم نمايند تاازاشتباهات نتر سند، سازمان هاي نوآور افراد را تشويق مي کنند که قهرمان تغيير گردند.[48]

 

 براي ايجاد خلاقيت در اعضاي سازماني، پنج شرط اساس درجوسازماني دخالت داررد که تفهيم آن شرايط براي سازمان حايز اهميت است:

 

1) ايجاد زمينه هاي نواوري و آزاد انديشي در نيروي انساني.

 

2) فراهم کردن موفقيت براي نيروي انساني به منظور سئوال کردن درسازمان به طريقي که عضو سازمان بتواند فرادستان و همکاران خودرا مورد سئوال قرار دهند. بدين گونه، جوساماني به جو؛ تبديل  مي شود و موجبات رشد خلاقيت را در نيروي انساني فرا هم مي آورد.

 

3) ايجاد زمينه هاي پرسش از اوضاع مسأله ساماني، براي نيروي انساني. اوضاع که از واقعيت ها نشئت گرفته و سئوال بر انگيز است.

 

4) قبول و تفهيم اوضاع مسأله ساز براي سازمان.

 

5) حمايتي مالي سازمان ازنيروي انساني در ابعاد تأ مين و رشد و پشرفت.

 

لازم به ذکر است که هرچند که ميزان خلاقيت بين انسانها متفاوت است ولي همه اي انسانها نيروي خلاقيت دارند. و يک از عوامل عمده  بروز خلاقيت، ضرورت است. [49]    

 

<p style="text-align:

موضوعات مرتبط: مدیریتی

تاريخ : پنج شنبه | | نویسنده : محمد کمالی دولت ابادی |